عمومی

ما از هم طلاق عاطفی گرفته ایم!

🔲⭕️ما از هم طلاق عاطفی گرفته ایم!
مجتبی
لشکربلوکی

گاهی اوقات یک زوج به صورت رسمی از یکدیگر طلاق می گیرند. اما گاهی شرایطی پیش می آید که مجبورند زیر یک سقف زندگی کنند. رسما زن و شوهرند اما دل در گرو هم ندارند. شاید در ایران امروز ما از هم طلاق عاطفی گرفته ایم. جامعه شناسان می‌گویند که ایران در معرض انواع شکاف های اقتصادی، قومیتی و بین نسلی و فرهنگی است. شاید شکافی که بیش از همه آزاردهنده باشد شکاف فرهنگی است؛ شکاف بین مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها. قبل از آنکه ادامه دهم شما را دعوت می کنم یک نوشته از دکتر محسن رنانی را با هم بخوانیم. برای جامعه امروز ایران مثالی بهتر از این نمی توانم بیابم:
سیاهان آفریقای جنوبی پس از سی سال مبارزه برای آزادی و پس از دهه‌ها بردگی همراه با قتل و خشونت و زندان، سرانجام سپیدان نژادپرست را مجبور کردند انتخابات آزاد برگزار کند. نلسون ماندلا به ریاست‌جمهوری برگزیده شد. آفریقای جنوبیِ سیاه، تشنه انتقام بود. خیلی‌ها دست به اسلحه برده بودند و از دولت جدید هم انتظار داشتند تا عملیات تصفیه عناصر رژیم آپارتاید و تسویه حساب ستم‌های گذشته را آغاز کند.
عملاً جامعه به دو پاره تقسیم شده بود. سیاهان از فروشگاه‌های سپیدان خرید نمی‌کردند، برندهای سپیدان تحریم بود و هر کس با سپیدان همکاری می‌کرد خائن بود. اما ماندلا نه تنها مانند بسیاری سیاست‌مداران، سوار این موج نشد، بلکه با قدرت در برابر این موج ایستاد.
او باید راهی پیدا می‌کرد تا جامعه از چرخه خشونت رهایی پیدا کند. در سال ۱۹۹۵ مسابقات جام جهانی فوتبال راگبی در آفریقای جنوبی برگزار می‌شد. اعضای تیم تماماً سفیدپوست بودند و مورد نفرت سیاهان! همه منتظر بازی‌هایی بی‌رونق بودند و اگر تیم شکست می‌خورد، بیم برگزاری جشن‌های سراسری توسط سیاهان می‌رفت. در میانه‌ چنین فضای نفرت‌انگیزی، این ماندلا بود که با چشمانی باز و اندیشه‌ای انسانی، اعلام کرد که لباس تیم راگبی سفیدان را به تن می‌کند و برای تماشای مسابقه به استادیوم می‌رود و گفت که هرکس سربلندی کشور را می‌خواهد باید به حمایت از تیم راگبی آفریقای جنوبی (یعنی همان تیم سپیدان ستمگر سابق) برخیزد. این حرکت ماندلا، فضا را شکست. بسیاری از سیاهان به استادیوم هجوم بردند و تیم کشورشان را تشویق کردند و تقدیر الهی با نفس مسیحایی ماندلا همراه شد و بازی را بُردند و آفریقای جنوبی قهرمان جهان شد.
ماندلا در حالی که لباس تیم راگبی را بر تن داشت، جام قهرمانی را به کاپیتان سفید پوست تیم اهدا کرد. سیاه و سپید با هم احساس پیروزی ‌کردند و چنین شد که یک جشن ملی شکل گرفت و پس از این تحول بود که مسیر آشتی هموار شد.

☑️⭕️ یک ایده اولیه
یک ایده اولیه مطرح می کنم البته برای نقد و بررسی. پیش از آن بگویم کسانی که مرا می شناسند می دانند آدم مذهبی هستم کمی هم سنتی. (البته لزوما آدم خوبی نیستم ولی دست کم دل در گرو مذهب دارم). اما ایده چیست؟ در جامعه مطلوب من مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها هر دو آزادند. اصلا آزادی غیرمذهبی ها و آزادی مذاهب را نشانه یک جامعه دینی می‌دانم. دینی بودن یک جامعه یعنی اینکه هیچ دینی اجباری نیست و غیرمذهبی ها هیچ اجباری به دینداری و التزام به دین ندارند. هیچ اجباری به مذهب و انجام شعائر مذهبی یکسان نیست. هر چند تنها راه رستگاری را در دینداری عقلانی می دانم و معتقدم که سایر مکاتب فلسفی و روانشناسی و … صرفا افق صحبت شان تا زمان مرگ آدمی است و اگر برای بهروزی این جهانی موثر باشند برای رستگاری آن جهانی حرفی ندارند. اما دینداری اجباری را نه برای رستگاری آن جهانی مفید می‌دانم و نه برای شادکامی این جهانی موثر.

آنگاه نقش حکومت دینی در عرصه فرهنگ چه خواهد بود؟
۱) تبیین اخلاق به عنوان فصل مشترک بین دیانت و انسانیت (مانند صداقت، عفت، وفای به عهد و … که هر عقل سلیمی آن را می پذیرد)
۲) تبیین و تشریح مذهب رسمی کشور. اگر بخواهم به زبان دینی صحبت کنم خداوند در کتاب آسمانی‌اش فرمود اجباری در دین نیست و بلافاصله فرمود مسیر رستگاری از گمراهی مشخص شده است. حکومت دینی دستی گشاده در تبیین داشته باشد اما هیچ اجبار فیزیکی، روانی و انتظامی وجود نداشته باشد. آنگاه کسانی که واقعا دیندارند مومنانه دین‌ورزی می کنند و آن کسانی که غیرمذهبی اند مجبور به ریای سیستماتیک نمی‌شوند و در دل دانه نفرت نمی کارند.

اینگونه ما یک شکاف بزرگ و طلاق عاطفی را پشت سر می‌گذاریم. با دو چیز
۱) تمرکز بر اخلاق که یک منطقه اشتراک حدود ۸۰٪ ایجاد می کند.
۲) تکیه بر آزادی: مذهب مذهبیون در کنار غیرمذهبی‌ها صیقل می خورند و غیرمذهبی‌ها در کنار مذهبیون ممکن است تجربه دینی پیدا کنند. و هر کسی در یک فضای آزاد به سخنان مختلف گوش می‌دهد و راه خویش را انتخاب می‌کند. همان که فرمود بشارت باد بر بندگانی که گفته‌ها را می شنوند و بهترین را انتخاب می کنند.

@Dr_Lashkarbolouki
لینک منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا