شوهرم رفته حموم، دخترم داشت براش گریه میکرد، در زدم که ببینتش، در واشد بوی شامپوی بچه پیچید توحموم، هرچی بهش میگم شامپوی بچه رو زدی میگه نه میگم بیا سرتو بو کنم میگه برات متاسفم بهم انقد بی اعتمادی درو بسته مثل یچه ها وانمیکنه
شوهرم رفته حموم، دخترم داشت براش گریه میکرد، در زدم که ببینتش، در واشد بوی شامپوی بچه پیچید توحموم، هرچی بهش میگم شامپوی بچه رو زدی میگه نه میگم بیا سرتو بو کنم میگه برات متاسفم بهم انقد بی اعتمادی درو بسته مثل یچه ها وانمیکنه 🤣🤣
Join → @Aparat_Tv 📺
لینک منبع