عمومی

رستوران ادارمون کیفیت غذاهاش خوبه و قیمت مناسبی داره، از طرفی کنار بیمارستان هم هست، برای همین معمولا همراه های مریضهای شهرستانی میان و از اداره ما غذا میگیرن.

رستوران ادارمون کیفیت غذاهاش خوبه و قیمت مناسبی داره، از طرفی کنار بیمارستان هم هست، برای همین معمولا همراه های مریضهای شهرستانی میان و از اداره ما غذا میگیرن.
دیروز با دوستم توی صف غذا بودیم دیدیم یه پیرمرده نوبتش شده و داره به بقیه یه چیزی رو با حالت التماس میگه.
نوبت ما که شد رو کرد به دوستم و گفت: پسرم همسرم از صبح به خاطر آزمایش ناشتا بوده و غذا نخورده، اینجا پول نقد نمیگیرن، بیا این۱۵۰رو بگیر و برای من کارت بکش، باقیش رو همین الان میزنم به حسابت.
دوستم بی تامل کارت کشید و پیرمرد هم خوشحال و با دلبری خاصی غذا رو گرفت و رفت پیش همسرش.
دوستم که غذاها رو گرفت دورترین میز به میزی که پیرمرد روش نشسته بود رو انتخاب کرد و پشت به اونها نشست.
غذای پیرمرد که تموم شد با یه حالت شرم هی دو قدم میومد نزدیک و دوباره عقب می‌رفت.
آخر سر سراسیمه دست زنش رو گرفت و رفت.
خواستم برم سراغ پول رو ازش بگیرم که دوستم جلوم رو‌گرفت
به دوستم گفتم: حمید ولی این پولت رو نداد و رفت، الان فاز زرنگی میگیره ها.
حمید گفت: بذار فکر کنه زرنگه، چه اشکالی داره؟ خودم متوجه شدم، مطمئن باش اون اگه پول توی کارتش بود کارت میکشید، نه اینکه به من بگه کارت به کارت میکنم، مطمئن باش دستش تنگ بود و جلوی زنش روش نمیشد بگه حمید رفتنش رو دید، پیچوندنش رو فهمید ولی چیزی نگفت.
دیروز فهمیدم گاهی برای بهتر دیدن باید نادیده گرفت؛
یا برای بهتر فهمیدن باید نفهمید؛
گاهی برای بزرگ شدن باید کوتاه اومد.
دیروز فهمیدم که آدمهای بزرگ حتی حواسشون به ندیدن و نفهمیدنشون هم هست، چه برسه دیده ها و فهمیده هاشون.

Join → @Aparat_Tv 📺
لینک منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا