عمومی

مصاحبه ای با جمشید مشایخی

جمشید مشایخی بسیار معروف تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. آنقدر نقش های مختلف بازی کرده که نام و چهره اش در ذهن ها ته نشین شده و تا الی الابد خیال رفتن ندارد! “کمال الملک” را همه به خوبی به یاد می آورند. با بازی درخشان “جمشید مشایخی” برای همیشه این شخصیت تاریخی کشور، ماندگار و زنده شد.

مصاحبه ای با جمشید مشایخی

مشایخی چند وقت پیش تولد ۷۳ سالگی اش را پشت سر گذاشت. تعداد آثار نمایشی، سینمایی و تلویزیونی اش آنقدر زیاد است که از شمارش خارج شده! مشایخی با بازی خوبش، توانسته نقش های تاریخی را برای همیشه زنده نگه دارد.

بازی اش در سوته دلان “علی حاتمی”، قیصر “مسعود کیمیایی”، شازده احتجاب “بهمن فرمان آرا” و خیلی کارهای دیگر، هنوز در یادهاست. این پیر دوست داشتنی سینمای ما این روزها مریض است و در خانه به سر می برد. چند وقت پیش هم به خاطر توهین مردم ایران به مسی، بازیکن شهیر آرژانتینی، اظهار نظر کرد و آن کار ایرانی ها را مذموم خواند. بعد از آن خبرهایی منتشر شد که باشگاه استقلال می خواهد برای دلجویی از مسی، ملاقات او و مشایخی را ترتیب دهد که فعلا در حد یک خبر مانده است! اما استاد بازیگری از انتشار چنین خبرهایی ناراضی است. با او گفت وگویی داشتیم تا هم علت ناراحتی اش را بپرسیم و هم از سال های بازیگری اش که در ادامه می خوانید :

ماجرای مسی چقدر جدی است؟ یعنی اگر امکان رفتن به آرژانیتن فراهم شود واقعا به دیدار مسی می روید؟

من اصلا هیچ اطلاعی ندارم. نه خودم را لوس می کنم و نه می خواهم خودم را مطرح کنم. مسئله ای که پیش آمد یک مسئله انسانی بود، درباره ملت و فرهنگ ایران بود. مسئله ای که برای من خیلی مهم بود، چون ما ملت بی ادبی نیستیم. فرهنگ غنی هزاران ساله داریم، ملت باشرفی هستیم و به کسی توهین نمی کنیم.

این تنها برای من هم مطرح نشد، برای خیلی ها از جوان ها گرفته تا پیرها مطرح شد. من وقتی خانه پدرم می رفتم و از من می پرسیدند غذا خورده ای، حتی اگر نخورده بودم هم می گفتم خورده ام. یعنی تا این حد خجالتی هستم. من اصلا پررو نیستم که خودم را جلو بیندازم و بگویم من خیلی به فکر این مسئله هستم. در مصاحبه هایم هم گفته بودم که باید با همه اساتید صحبت کنم و با همه قشرها حرف بزنم.

این فکر جمشید مشایخی به تنهایی نیست، این احساس یک ملت است. بعضی اوقات یک چیزهایی آنقدر الکی بزرگ می شوند که بعضی ها فکر می کنند جمشید مشایخی خودش را جلو انداخته تا بگوید خیلی مطرح است! اصلا اینطور نیست. من همیشه گفته ام که شاگرد ملت ایران بودم، هستم و خواهم بود و هیچم و به این هیچ بودن افتخار می کنم.

مثل اینکه خیلی ناراحت هستید! اصلا بحث دیدار با مسی از کجا شروع شد؟

یک بار برنامه ۹۰ با من تلفنی حرف زدند و من فقط احساسم را مطرح کردم. من معتقدم ایرانی بی ادب نیست. بعد از آن به وسیله بچه های خبرنگار به نشستی با آقایان فتح الله زاده و رویانیان دعوت شدم و این مسئله دیدار با مسی هم از طرف آنها مطرح شد. من فقط احساسم از برخورد مردم را بیان کردم. هر جای دنیا بروید مگر چند کشور هستند که بزرگان ادبشان فراوان باشند؟ هیچ کشوری به اندازه کشور ما در زمینه اخلاق، ادب و فرهنگ، لطایف ندارد. پس این حرف بی ربطی نیست اگر امروز من ادعا کنم که مردم ایران بی ادب نیستند و غصه می خورم که از زبان کسی حرف زشتی بیرون بیاید و به یک خارجی نسبت داده شود. من فقط دلم سوخت.

بهتر است از این بحث بگذریم چون به نظر می رسد اصلا برای شما شیرین نیست! جایی خواندم که شما نقش کمال الملک را حاصل عمر هنری تان می دانید. چرا این نقش؟!

من در آنجا بحثم این بود که کمال الملک یک هنرمند بود و نگاهش به مردم و به حکومت های زمان خودش، نگاه هنرمندانه است. در واقع خودش را نفروخته. هنرمند نباید خودش را بفروشد و نوکر پادشاهان باشد. این اصل را در این شخصیت می بینیم. کمال الملک کسی نبود که به خاطر مقام و موقعیت، مجیز کسی را بگوید یا بنده کسی باشد، او بنده مردم بود و اصلا برای همین من این نقش را بازی کردم و خیلی هم دوستش داشتم. حضرت حافظ می گوید ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم، با پادشه بگو که روزی مقرر است. من این بیت را قبول دارم. زمان سلطان محمود غزنوی، ۴۰۰ شاعر وجود داشت که ۳۹۹ نفرشان مجیزگوی شاه بودند و فقط فردوسی در مقابل او ایستاد. من فردوسی را قبول دارم. احساس من همیشه همین بوده، احساس فردوسی و حافظ و امثالهم. کمال الملک را هم برای همین خیلی دوست داشتم.

در واقع چون یک هنرمند واقعی بود؟

بله. دقیقا. تفکر و رفتار یک هنرمند واقعی را داشت.

اصلا شده تا به حال فکر کنید که مثلا نقشی را بیش از همه نقش های دیگرتان دوست داشته اید؟ مثلا الان بایستید و به همه عمر هنری تان نگاه کنید و بگویید من فلان نقش را بیش از همه نقش ها دوست دارم؟

خیلی کارهایم با بزرگان سینما را دوست داشتم. کارهایم با مسعود کیمیایی، بهمن فرمان آرا و خیلی های دیگر. اما من “یه بوس کوچولو” را خیلی دوست داشتم. شخصیتی را که بازی کردم خیلی دوست داشتم. چون عاشق مردم بود و به خاطر آنها زندگی می کرد. در جایی می گفت “آنقدر به همه امید دادم که دیگر الان امیدی برایم نمانده است!”

داستان آشنایی شما با علی حاتمی از کجا شروع شد؟

قبل از اینکه دوستان دیگر با علی آشنا شوند، من با او آشنا شدم. علی نمایشنامه می نوشت و به اداره هنرهای دراماتیک می آورد. آشنایی ما برمی گردد به اوایل دهه ۴۰. هنوز هم ازدواج نکرده بود. نقش اصلی اولین فیلمش به عهده من و حسین کسبیان بود که این فیلم هیچ گاه ساخته نشد.

  تئاتر را از کی شروع کردید؟ می دانم که داوود رشیدی و علی نصیریان و یکی دو نفر دیگر با هم گروه تئاتری تشکیل دادند و کارشان را از همانجا شروع کردند. شما هم با آنها بودید؟

اداره هنرهای دراماتیک در سال ۱۳۳۶ تاسیس شد. اولین کسی که آنجا استخدام شد، من بودم. افراد دیگر بعدها آمدند. بعضی ها در گروه هنر ملی بودند و بعضی ها به صورت آزاد آمدند. من هم اولین کسی را که دیدم، لطف الدین خسروی شاگرد دکتر فروغ بود که او هم در آموزش و پرورش معلم بود و قصد داشت خودش را به اداره هنرهای کل کشور(اداره هنرهای دراماتیک) منتقل کند. بعدها پرویز کاردان آمد، اسماعیل شنگله و جعفر والی زاده آمدند، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان هم بعد از آنها آمد. فخری خروش و عزت الله انتظامی هم سال های بعدش آمدند. داوود رشیدی سال ۳۹ و حمید سمندریان سال ۳۸ آمدند.

چه حافظه ای، حتی سال های ورود دیگران را هم یادتان مانده! اشاره کردید در سال ۳۶ وارد تئاتر شدید. زندگی هنری شما به قبل و بعد از انقلاب تقسیم می شود. خودتان کارهای هنری تان در کدام دوره را بیشتر دوست دارید؟

شما اگر زندگی هنری بازیگر بزرگی چون مارلون براندو را هم بخواهید بررسی کنید، شاید اگر در قید حیات بود می گفت فقط از چند فیلمی که بازی کرده خوشش می آید. من که کوچک تر از او هستم هم همینطور. من از همه کارهایم خوشم نمی آید اما تعدادی از فیلم هایم را دوست دارم. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن. من اگر قیصر و شازده احتجاب را قبل از انقلاب بازی کردم، خیلی دوست شان دارم. سوته دلان علی حاتمی را هم دوست دارم.

بعد از اینکه انقلاب شد بعضی از بازیگران به خارج از کشور مهاجرت کردند و بعضی دیگر با تغییراتی در زندگی شان دوباره به سینما و تلویزیون ایران برگشتند. زندگی شما دستخوش چنین تغییراتی نشد؟

این چیزی که می خواهم بگویم، تا به حال نگفته ام؛ بعد از انقلاب دکتر پرویز وردآور قائم مقام وزیر فرهنگ و هنر شد. او از من خواست رئیس اداره تئاتر شوم. من هم از سال ۵۷ تا ۵۹ مسئول اداره تئاتر وزارت ارشاد بودم. اسم تئاتر ۲۵ شهریور را هم من به سنگلج تغییر دادم. جعفر والی زاده که از هنرمندان اداره تئاتر بود، گفت جلال آل احمد گفته است اینجا محله سنگلج است کاش اسم این تئاتر هم سنگلج باشد، ما هم اسمش را تغییر دادیم.


در کارنامه هنری شما هیچ سیمرغی وجود ندارد. با وجود کارنامه درخشانی که دارید این کمی عجیب است!

قبل از اینکه تندیس سیمرغ ساخته شود، به برنده های جشنواره فیلم فجر، لوح می دادند که من به خاطر کمال الملک و گل های داوودی لوح گرفتم. اجازه دهید رک به شما بگویم! من هیچ وقت عضو هیچ باندی نبودم. بعضی از فیلم هایی که بازی کردم بعد از سال ها همه می گفتند عجب بازی خوبی ولی چرا سیمرغ نگرفتی؟! چون من عضو هیچ باندی نبودم. همه چیز باندبازی شده. یک آقایی هست که اسمش را نمی برم نه به خاطر ترسم، که من از هیچکس واهمه ای ندارم، اگر اسمش را ببرم خیلی بی خودی اسمش بزرگ می شود همه چیز سینما دست اوست. مگر چه کرده که به اینجا رسیده؟! اصلا انگار سینما نداریم و داریم در یک دکان فعالیت می کنیم!

شما هم بازیگر تئاتر هستید هم تلویزیون و هم سینما. همیشه هم خیلی قوی در نقش تان ظاهر شده اید. اساسا بازی در این مدیوم ها برای شما فرقی هم می کند؟

تئاتر دنیای متفاوتی نسبت به سینما و تلویزیون دارد. من کارم را اصلا با تئاتر شروع کردم. آخرین کارم در ۱۳ ۱۴ سال پیش روی صحنه رفت. هادی مرزبان نمایشنامه ای به نام “شب روی سنگ فرش خیس” به نویسندگی شادروان اکبر رادی داشت که من را هم به عنوان بازیگر دعوت کرده بود. اما چندسال بود که دیگر بازی نمی کردم و از تئاتر دور شده بودم برای همین از هادی خواستم که به مدت یک ماه با من به تنهایی تمرین کند تا بتوانم خودم را به دیگر بازیگران نمایش برسانم. اصل حرفم این است که بازی در تئاتر و سینما و تلویزیون با هم فرق می کند. من و بعضی از دوستان تئاتری ام وقتی از تئاتر قرار بود در فیلم “خشت و آینه” به کارگردانی ابراهیم گلستان بازی کنم، قرار شد گلستان با ما سی جلسه تمرین کند تا از بازی اغراق آمیز تئاتر بیرون بیاییم و بازی های زیرپوستی و حسی ارائه دهیم.

بعضی از بازیگران امروزی معتقدند این مدیوم ها هیچ فرقی با هم ندارند!

نه اصلا اینطور نیست. خیلی با هم فرق دارند. کسانی که اینطور فکر می کنند کاملا اشتباه می کنند. بازی صحنه تئاتر با بازی در تلویزیون زمین تا آسمان فرق می کند.

  تفاوت شان در چیست؟

در تئاتر بازی اغراق آمیز ارائه می دهید برای اینکه تماشاچی بازی شما را ببیند. اما در سینما و تلویزیون تماشاچی یک کلوزآپ از شما می بیند و تمام حست از چشم و صورتت منتقل می شود. در واقع یک بازی کاملا زیرپوستی است. این چیزی نیست که من بگویم، این یک اصل است. به نظر من کسانی که می گویند بازی در این مدیوم ها تفاوتی با هم ندارند، اصلا بازیگر نیستند و بازیگری نمی دانند! زمانی با براندو گفت وگو کردند و پرسیدند کار جدیدی در صحنه تئاتر دارید؟ جواب می دهد اصلا حرفش را نزنید، بازی در تئاتر خیلی سخت است. این را بزرگ ترین بازیگر جهان می گوید، آنوقت ما در ایران، خودمان را لوس می کنیم و می گوییم فرقی ندارد؟! بعضی ها از سینما به تئاتر می روند و می خواهند روی صحنه هم بازی کنند. در صورتی که نمی دانند چقدر بازی در تئاتر سخت است. به نظرم کسانی هم که می روند تئاتر این افراد را تماشا کنند برای دیدن خود تئاتر نیست، بلکه برای دیدن بازیگران می روند! بازیگر تئاتر باید سخت کار کند تا بتواند بازی کند. اگر توان داشتم و می خواستم در تئاتری بازی کنم شک نکنید که ماه ها طول می کشید تا خودم را آماده کنم. بعضی ها کارهای سخت را آسان فرض می کنند و وضعیت تئاتر و سینمای ما را می بینید! چندتا بازیگر بزرگ و کارکشته در سینما و تئاتر داریم؟ به خاطر همین بی توجهی ها کارهایی که می بینیم خیلی بد هستند. من اگر دویست سال هم عمر کنم و در همه این دویست سال بازی کنم، نمی توانم یک بازیگر خوب شوم.

سال هاست دیگر تئاتری از شما نمی بینیم. چرا؟

بعد از انقلاب در جمع، ۴ تئاتر بیشتر بازی نکردم. خیلی مشکلات جسمی زیادی در طول سال ها برایم به وجود آمد که باعث شد دیگر بازی تئاتر را کنار بگذارم. بازی تئاتر نیاز به تمرین زیاد و سخت کوشی دارد که از توان من خارج بود.

چطور بعد از این همه سال بازیگری به سراغ کارگردانی نرفتید در صورتی که می بینیم خیلی از بازیگرها بعد از چندسال بازی، به سراغ کارگردانی می روند؟!

وقتی در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شدم حکمم، کارگردانی بود. در همان سال ها یک سریال تلویزیونی کارگردانی کردم ولی دیگر این کار را نکردم. چون استعدادم در بازیگری است. به نظرم آدم یک کار را درست و حسابی انجام دهد بهتر از این است که چند کار را نصف و نیمه انجام دهد.

پیش آمده که نقشی را به خاطر پول بازی کرده باشید؟

بله، سال ها پیش چنین اتفاقی افتاد. یادم می آید با اداره تئاتر دعوایم شد و بیرون زدم و مجبور شدم برای پول نقشی را بپذیرم. اما خیلی این ماجرا تکرار نشد. بعد از آن دوباره با اداره آشتی کردم و برگشتم.


به نقل از : روزنامه هفت صبح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا